along A road

Irréversible

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

برگشت ناپذیر، اسم خوبیه. به اندازه ای که حتی اسم مناسبی باشه واسه ی دخترم شاید هم پسرم. نوشتن این پست اندازه ی به دنیا اوردن همین نوزاد ازَم کَند.. حتی حالا هم که توی دستامه نمی دونم چطور نگاهش کنم تا بهتر باشه.. چطور دیدنش تسکین دهنده اس.. کجای چشماش، دیدی که من به زندگی داشتم رو نهفته.. دقیقن کجای پاهاش شبیه به کبودی پاهام بعد از متر کردن خیابون های شهرمه.. یا اصلن بلده هااا کنه؟ تار کنه دور و برشو، نادیده بگیره دانسته هاشو و با وجود کبودی ها جلو بره؟  

برگشت ناپذیر، تو به معنی زمان زاده شدی ولی زمان نیستی. محدود به منی. به انسان بودنمون. فرض کن یه توپ چندلایه باشی.. بهت خواهم گفت کجای لایه ی اول، دوم و سوم شکسته می شی. برگشت ناپذیر ها شبیه هم زندگی می کنن. به همین خاطر دوست ندارم صدای شکستگی دیگه ای توی دنیا بپیچه .. دستمو بگیر، بیا با هم، زمان نباشیم دخترکم :'(





۹۴/۱۲/۰۳