along A road

(

 

خالی شده ام از خودم یا بهتر است بگویم حالا که به خودم رسیدم، حالا که حس میکنم پرده ای رو به روی چشمانم نیست، خودم را خالی پیدا کرده ام.. همیشه حس می کنم این را. این درد کوچک بودن و خام بودگی ام را. اما این چند روز مدام تصویر خودم را می بینم .. دخترکی غریب که از این بالا خیلی کوچک تر از خیلی حرفهاست چشمانش خالی از هر حسی هستند دستانش هیچ سویی را نمی گیرند و دردناک ترین صحنه، پاهای برهنه ای هستند که فکرم را به بازی می گیرند. 

 

جوهر اضافه: می شود بزرگ شد، غلط است " مجبوریم به بزرگ شدن"

۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۸