along A road

زردها بیهوده قرمز نشدند!

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ

من قسم نمی خورم، توی جاده ای که درونش مسافرم و گاه و بی گاه قلبم تا اسمون روی دست اندازاش بالا و پایین میره صبور باشم. قولی نمی دم وقتی چراغی چشمک میزنه و شیفته ی کسی می شم به اندازه، به عمقِ رنگِ عجیبِ دنیا فرو برم. وقتی سبزه و رنگش،دل و روحمو توی زمین می بازونه.. تخت گاز نگیرم و منتظر فرو رفتن های عمیق تر باشم! من اصلن و ابدن قسم نمی خورم به این چیزهای عمیق، به اینکه با بوق های ممتد و تاثیرگذارم، با حرف های کوتاه و موثرم فکر رهگذری که شیفتشم رو بدزدم. جلسه ی اخر رانندگی بود که شب بود و بارونی / دلم خواست ماشین رو وسط راه بگزارم به امون خدا و با سمفونی بوق ماشین ها بدوم تا وقتی چراغ قرمزه اولین بوسه ام رو خودم] گرفته باشم!


red


 جوهر اضافه: از یک جایی به بعد هم عمق دنیا برایم ته کشید.. 




۹۴/۱۰/۰۴